۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

ویران می آیی


کتاب «ویران می آیی» رو که می خوندم اشک امونم نمی داد. کتاب به نظرم اما گریه نداشت. فکر می کنم به خاطر این بود که من ویران شده بودم، ویرانِ تو...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر