۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

هرمافرودیت


گاهی فکر می کنم کاش ما هرمافرودیت بودیم. ش.ه.و.ت ج.ن.س.ی نداشتیم یا اصلن مرد و زن نبودیم. مثل دوران مهدکودک بودیم و می تونستیم خیلی چیزا رو نفهمیم یا بهشون اهمیت ندیم. گاهی انقدر می تونم یه پسر رو بدون در نظر گرفتن جنسیتش دوست داشته باشم که دلم می خواد اینو بتونم بهش بگم. بغلش کنم محکم، و ببوسمش. اما چون اینجا مهدکودک نیست و ما هرمافرودیت نیستیم جلوی خودم رو می گیرم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر